English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5809 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
continuous forms U ورقههای پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laminal U دارای ورقههای نازک
laminar U دارای ورقههای نازک
beads U موج خطی در ورقههای فلزی
bead U موج خطی در ورقههای فلزی
away U پیوسته بطور پیوسته
stationery U صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
aviation snips U قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
radius dimpling U ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
angle drill U ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
sheet U وسیلهای که به چاپگر وصل میشود تا امکان وارد شدن ورقههای کاغذ به صورت خودکار برقرار شود
sheets U وسیلهای که به چاپگر وصل میشود تا امکان وارد شدن ورقههای کاغذ به صورت خودکار برقرار شود
nibbler U ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
sheets U سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
sheet U سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
married U پیوسته
continued U پیوسته
on and on U پیوسته
contiguous U پیوسته
legato U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
coadunate U پیوسته
incessant U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
never ceasing U پیوسته
allied U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
annexed U پیوسته
conjoint U پیوسته
coalescent U پیوسته
everywhen U پیوسته
alway U پیوسته
affined U پیوسته
cursive U پیوسته
attached U پیوسته
ceaseless U پیوسته
incessantly U پیوسته
d. in U پیوسته
eternal U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
for evermore U پیوسته
perpetually U پیوسته
continous U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
concomitant U پیوسته
bursts U پیوسته
non-stop U پیوسته
unremittingly U پیوسته
burst U پیوسته
continual U پیوسته
on end U پیوسته
syndetic U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
continuous U پیوسته
proximate U پیوسته
decollator U ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
connected measures U اقدامت پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous form U ورقه پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
vicinal U در همسایگی پیوسته
to whittle at U پیوسته بریدن
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
nid nod U پیوسته جنبیدن
symphsis U عضو پیوسته
nid nod U پیوسته جنباندن
sympetalous U پیوسته گلبرگ
sustained yield U بازده پیوسته
inseparate U بهم پیوسته
indiscrete U بهم پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
end to end U سرهم پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
flow chip U براده پیوسته
full time U پیوسته کار
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
gamophyllous U پیوسته برگ
linked list U لیست پیوسته
without rest U پیوسته لاینقطع
without intermission U پیوسته لاینقطع
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
permanent water level U تراز پیوسته اب
pealed U صدای پیوسته
compacts U بهم پیوسته
compacting U بهم پیوسته
compacted U بهم پیوسته
haunt U پیوسته امدن به
haunts U پیوسته امدن به
compact U بهم پیوسته
accrete U بهم پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
peal U صدای پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
pealing U صدای پیوسته
peals U صدای پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
adjoined U پیوسته بودن
adjoins U پیوسته بودن
collective U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
whittle U پیوسته کم کردن
burster U فرم پیوسته
aggregates U بهم پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
against U پیوسته مجاور
continuous duty U کار پیوسته
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
continuous error U خطای پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
accretion U رشد پیوسته
continuate U پیوسته بهم
forever U جاویدان پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
to run on U بهم پیوسته بودن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
always U پیوسته همه وقت
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
indiscretely U بطور بهم پیوسته
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
continuous forms U فرم های پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
full time U پیوسته کاری تمام وقت
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
Recent search history Forum search
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com